كوه و زلزله

ساخت وبلاگ
با درود و عرض ادب و تبریک عید غدیر خم✨✨✨✨✨✨✨وقتی در برابر عظمت و بزرگی ها قرار می گیری... ناخودآگاه زبانت بند و قلبت پر از حرف و حدیث می گردد...هم دوست داری سخن بگویی...هم ناتوانی از وصف این همه بزرگی...علی...علی...علی...اسطوره ی انسانیت در پهنه ی گسترده ی تاریخ بشر...آری او را بزرگ دیدم...وقتی که در نوجوانی از میان ۴۰ نفر از ریش سپیدان قومش شجاعانه دعوت پیامبرش را لبیک می گوید...آنگاه که در نبرد حق و باطل همواره حق را می جوید...بطوری که معیار سنجش حق می گردد...که الحق مع علی و علی مع الحق...بزرگی او را وقتی دیدم که در برابر رقیب خود،علیرغم همه ی شایستگی هایش بر رای و شرایط موجود تمکین کرد...۲۵ سال سکوت و همکاری و همراهی برای حفظ وحدت ...تا آنجا که می توانست حقیقت و عدالت را یاری و پیروی نمود...مردم زمانه اش او را نشناختند...او همچنان یک شهروند عادی ولی تاثیر گذار باقی ماند...در اجتماع خود حضور فعال داشت‌.‌..در زندگی فردی اش کشاورزی و باغبانی و در زندگی اجتماعی اش..‌.گره گشایی و خدمت و شفقت به خلق...علی بزرگ تر از قوم زمانه خود بود...و همواره می گفت آیندگان مرا خواهند شناخت...لاجرم مردم از جور حاکمان زمان به تنگ آمدند و اورا کشان کشان علیرغم میل باطنیش به قدرت و خلافت بر خود نشاندند..‌‌.برای علی چاره ای جز تمکین خواست مردم نبود..‌.که البته خواست خدا نیز در آن بود....که بر سیری ستمگر و گرسنگی ستمدیده آرام و ساکت ننشیند ...او آمد...پذیرفت...اما نه به خاطر قدرت طلبی و زیاده خواهی‌...به خاطر خدمت و عدالت خواهی...به خاطر اینکه حقی را به حق دار برساند...علی از امروز که قدرت را در دست می گیرد شناخته می شود...قبل از به قدرت رسیدن و بعد از آن علی همان علی بود...متواضع ...حقجو...عدال كوه و زلزله...
ما را در سایت كوه و زلزله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hesam3731 بازدید : 7 تاريخ : سه شنبه 12 تير 1403 ساعت: 22:51

ساعت۹صبح را نشان می داد که «عام قمبر»، خروس گُلباقلی دی غلوِ رو زیر بغل زد و از در شمالی خونه ی کدخدا وارد شد. رفت تا زیر سایه ی بالاخونه ری وری کدخدا ری بال غالی کله اسبی زانو زد و نشست.کدخدا رو به عام قمبر کرد و گفت: چه وابیده؟ خیر بو.قمبر: چه بگُم کهخدا .سرت سلامت. پای غلو اشکندنه .کدخدا گفت: کی ای کار کرده؟ قمبر: دوشنه «شیرو عرب» تو ساز و دهل و چو بازی بیگ بیارون"ولات سده" ای کار‌کردهکدخدا: پُی کی رفته بیده؟ کسی پاش نبیده؟ بعد منتظر جواب نماند و گفت: خروست وردار بره بیرش ور عام شهواز تا پاش بیندن. بگوخوش تنها هم جی نره.عام قمبر خروس تو فدح کدخدا رها کرد و گفت: گریه و زاری که نویمو. بویس تلافی کنیم. شیرو عرب پُی بچی مزری تو دوتی بشکنه و سیش صاف در بره؟کدخدا به ملکو گفت به فتحلا بگو بیایه .کدخدا رو به فتحلا کرد و گفت پسین خوت و چو بازل ولات میرین دوتی سده . شیرو غوره گری کرده. تو چو بازی پُی غلو عام قمبر اشکنده. میخام کاری کنین کارسون. قانون چو بازی یادت نره بوا.فتحلا خوش می رسنه و غلام پسین تنگی میرن سده دوتی. گرم مرد میدونم. فقط شیرو عرب هر که میره تو میدون با پُی اشکسه میارنش صحرا.فتحلا کارشناسانه حرکت های شیروعرب وراندز می کنه .با علامت فتحلا، غلام "دار" از زمین ور می داره وخیلی خونسرد با قدمهای میزون میا تو میدون.اساگرگو وقتی غلام میوینه چش چش میکنه که کدخدا فتحالا رو ببینه. اساگرگو می دونست که ای دو تا یار همن. بدون هم در[جنگنامه] . شیروعرب که غرور یکه تازی برش داشته بی. ایدفه دربرابر"یلی"چون[غلام پیروزنام] ترکش به داری که سنگر غلام بی میخره و دست خالی میره تا دار را برداره. اینجو که اساگرگعلی چشش به کدخدا فتحلا می افته با سر دادن کِل در ساز خود، فتحلا از جا بلند شده كوه و زلزله...
ما را در سایت كوه و زلزله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hesam3731 بازدید : 7 تاريخ : سه شنبه 12 تير 1403 ساعت: 22:51